تکیه گاه

بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟
گرمی ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟

تو که ویرانه کننده است غمت می دانم
خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟

آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد
شمع گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟

هر کسی دیده مرا شاعر "مجنون" خوانده
تو بگو "لیلی" "دیوانه" شدن را بلدی؟

این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟
#علی_نیاکوئی_لنگرودی
دیدگاه ها (۴)

وقتی ڪسے را ڪه نداری ، دوست داریبا عشق داری روی خود پا مے‌گذ...

هنگامی که دلم راچونان اعدادی بیجانضرب و تقسیم می کنندتا ارزش...

رمضان

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

علیرغم تمام دلخوشی هایم مسلم شد  مرا نامهربانی های تو دیوانه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط